چه تلخ است لحظه ای که احساس می کنی خواسته یا ناخواسته باید تسلیم بی چون و چرای حاکم قدرتمندی چون سرنوشت بشوی . بی آنکه بتوانی در برابرش ناله کنی . عجز و لابه کنی تا شاید از قهرش چشم بپوشاند . چه اندوهناک است آن هنگام که خود را اسیر بن بست های متعددی می بینی و احساس می کنی که دیگر هیچ راه گریزی و هیچ روزنه امیدی نیست .
گویی همه چیز دست به دست هم داده اند تا تو را از من بگیرند و تو بی پرواتر از همه چیز و همه کس این جدایی را همراهی می کنی .
با سلام خدمت شما
مطالب شما را مطالعه کردم موفق و پیروز باشی
نوپا را فراموش نکن